اگر حتی بداقبالی در خانه را زد باز باید آستین بالا زد و قرص و محکم در برابر وزش بادهای نامهربانی مقاومت کرد. مادری که همه چشم امیدش همسر و همسفرش بوده به ناگاه با بدعهدی روبرو میشود. در این روزگاری که رحم و ترحم کمیاب شده، شوهر از زیر بار مسئولیت شانه خالی میکند و زن و بچه را بیرحمانه تنها میگذارد. لیکن مادر نمیخواهد فرزند فقدان پدر را احساس کند. او شجاعانه میپذیرد که علاوه بر مادر نقش پدر را نیز ایفا کند.
این مادر اکنون نیاز به تهیه سیسمونی دارد و بهشدت محتاج همراهی مهربانان و رئوفان، تا در این وضع دشوار خیمه خانوادهاش برپا باشد و اکنون که تنها شده بتواند با استقامت پلههای زندگی را طی کند. قطعاً او به خوبی میداند که هنوز غیور مردان و زنانی هستند که اجازه نمیدهند سقف سنگین مشکلات بر سر خود و فرزندنش آوار شود.