پاهایش از سرما بیحسّ شده بود. دلش میخواست به خانه برگردد، اما هنوز حتی یک کبریت هم نفروخته بود. دیگر نمیتوانست قدمی بردارد. زیر طاق ایوان خانهای نشست. سعی کرد با نفس خود دست و پاهایش را گرم کند. اما بیفایده بود! گرم نمیشد! ...
مردمی که به خیابان آمده بودند، دخترک را دیدند که روی زمین افتاده و چشمهایش بسته بود. دویدند و پزشک خبر کردند؛ امّا بدن دخترک سردِسرد بود. او ساعتها پیش، از دنیا رفته بود!
آنچه خواندید پارهای از داستان معروف و آشنای «دخترک کبریت فروش» نوشتۀ هانس کریستین آندرسن بود. بخشی از کودکیمان با این داستان و به ویژه کارتون آن گره خورده است. ولی این فقط یک داستان خیالی نیست. اکنون که کودکی را پشت سر نهادهایم شاید در گوشهگوشۀ شهرمان با فرا رسیدن فصل زمستان و سرمای سوزناک آن کودکان نوشکفتهای را نظاره نشستهایم که با دستان لرزان در حالی که از فرط سرما خون در زیر پوست صورتشان در شُرُف انجماد است، نه سرپناهی گرم دارند و نه البسهای مناسب که از تن نحیف و شکننده آنان محافظت نماید. برای خرید لباس گرم کودکانی که در حاشیه شهر تهران (محدوده اسلامشهر) در بدترین شرایط زندگی میکنند به یاری شما نیازمندیم.
هزینه پروژه:
۱۰۰ دست لباسگرم برای کودکان ۷-۱۸ سال (هر دست ۱۰۰هزار تومان)
جمع مبلغ: ۱۰میلیون تومان
سوابق و پیشینه
برای اطلاع از سوابق و موفقیت های بنیاد خیریه و غیرانتفاعی برین شمیرانات(صالح)، به سایت زیر مراجعه کنید: