عزیزان، آنچه زیر میخوانید درددل صادقانه یک معلم کوشا و دلسوز است. اشتباه نکنید! او درباره وضع خود نمیگوید بلکه از محرومیتهای دانشآموزانش سخن میراند. خودتان با قلب پاک و مؤمنتان گفتههایش را بخوانید:
«من یک آموزگارم. از زمان های دور حس با هم بودن را درک کردم. درک کردم به هم نوعم کمک کنم. درک کردم قدری از دردهای همنوعم را بردارم. هماکنون بزرگ شدم. معلم مدارس چندپایه مناطق محروم شهرستان میناب بخش بندزرک هستم. میخوام کمک کنم بچههاییکه خانوادههایشان مشکلات معیشتی دارند، در همسایگی یا در روستای من هستند و نمیتوانند وسایل مدرسه از جمله: کیف، کفش، مداد،کوله پشتی، دفتر و لباس مدرسه و غیره مورد نیاز آنها را تأمین کنند برایشان تامین کنم. شروع به شناسایی این دانشآموزان کردم ولی با سیل عظیمی از محرومیت مواجه شدم. الان شرمنده یکایک خانوادههایشان هستم چون نمیتوانم به همه این بچهها کمک کنم. من یک معلم ابتداییام و توان تامین مالی این مقدار دانشآموز از مدارس بخش بندزرک را ندارم. شرمنده شدم.»
اکنون به طور قطع قبول دارید که هیچ وجدان بیداری توان چشمپوشی این درخواست کمک را نخواهد داشت. بیاید دست در دست همدیگر به یاری این آموزگار بشتابیم تا همگی در رفع گوشهای از محرومیتهای این دانشآموزان کوششی کرده باشیم.
مبلغ پروژه برای ۳۰۰ دانشآموز:
۵میلیون تومان
وسایل مورد نیاز:
۱- کوله پشتی
۲- دفتر، مداد، خودکار، رنگ،تراش، پاکن، جامدادی، وسایل مورد نیاز درس ریاضی و غیره.