قهرمان در تصور همه، ولو در اساطیر، آدمی است باهیبت که شانههای پتوپهن و بازوانی باد کرده دارد. او بیش از آنکه برای چارهگری متکی به سلولهای مخش باشد به نیروی عضلاتش وابسته است. با گسترش این تصور غلط، نگاه ما به افراد کمتوان یا کماندام یا به قول معروف «معلول» اگر آمیخته به تحقیر نباشد قطعاً آلوده به ترحم است. تفکر آغشته به ترحم حتی قادر نیست عادلانه رفتار کند؛ کمی موشکافانه به امکانات شهر بزرگی همچون تهران بنگرید. در ایستگاههای مترو سطحی برای رفتوآمد یک کماندام که بر ویلچر نشسته تعبیه نشده است؛ در کمتر ورودی ساختمانی به این امر توجه شده؛ برای شهری که حدود 11 درصد معلول دارد در تعبیه و تقسیم امکانات شهری کلاً این قشر نادیده گرفته شدهاند. حتماً در پیرامون خود بارها «معلولانی» دیدهاید که مدارک اعلای دانشگاهی کسب کردهاند یا در یک رشته ورزشی در مرتبهای بسیار بالا قهرمان شدهاند. هدف آنان از این سعی و تقلا بادکردن بازوان و گرفتن مدرک نبوده بلکه جا انداختن یک باور درست بوده: آنچه فضیلت یک قهرمان را میسازد عضلاتی ستبر یا بدنی سالم نیست؛ این نیت و ارادۀ پاک و اندیشۀ والاست که برتری و فضیلت محسوب میشود.
و حالا همزمان با ۱۳ آذر روز جهانی معلولین، میخواهیم سالن ورزشی مجتمع آموزشی نیکوکاری رعد را با یاری شما مهربانان تجهیز کنیم.